شهدا گنج های ماندگار

یادواره شهدای چهارصد دستگاه کرج

شهدا گنج های ماندگار

یادواره شهدای چهارصد دستگاه کرج

سلام خوش آمدید
شهید زارع حصاری-جعفر

شهید جعفر زارع حصاری

نام پدر: بهارعلی

تاریخ تولد: 30-4-1342 شمسی

محل تولد: آذربایجان شرقی - اهر

تاریخ شهادت : 18-1-1366 شمسی

محل شهادت : شرق بصره

 گلزارشهدا: گلستان شهدا

آذربایجان شرقی - اهر

زندگی نامه


شهید جعفر زارع حصاری در سی ام تیر ماه1342در یک خانواده مذهبی در شهرستان اهر دیده به جهان گشود.او که مزه تلخ فقر را چشیده بودهمراه با تحصیل، کمک حال خانواده شد. وی از اوان کودکی در برنامه های مذهبی و دینی با علاقه شرکت میکرد و به نماز اول وقت اهمیت بسیار میداد. او همچنین عضو هیئت کشتی،کوهنوردی و پینگ پنگ شهرستان بود و در خوش نویسی نیز مهارت داشت.


شهید پس از گذراندن دوره ابتدائی تا متوسطه در شهرستان اهر،وارد دانشگاه تربیت معلم شهیدبهشتی تهران در رشته الهیات و معارف اسلامی شد. و پس از اخذمدرک کاردانی از تربیت معلم، در دانشگاه ازاد کرج مقطع کارشناسی را اغاز کردوهمزمان مشغول تحصیل دوره مقدماتی در حوزه علمیه قم شد. وی چون به شغل معلمی علاقه بسیار داشت خود داوطلبانه کلاس دینی،قران واحکام دایر می کرد و به دانش اموزان می گفت خودشناسی موهبتی است بزرگ و خودسازی تکلیف هر انسان است .


او در سال1363معاون مدرسه راهنمائی شهید گودرزی دولت اباد کرج شد و با دانش اموزان رابطه ای صمیمی داشت.


شهید عاشق خدا بود و چیزی جز رضای اونمی خواست . به پدر و مادرش احترام فراوان می گذاشت و هر شب عطر نماز شب او خانه راغرق نور میکرد.


در سال 1366 از یگان اعزامی بسیج کرج  با سمت کمک تیر بارچی به جبهه های حق علیه باطل اعزام میشود و در عملیات کربلای هشت در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره شصت به ناحیه سر و پا به ارزویش نائل گردید.


روحش شاد.مقامش عالی ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد


وصیت نامه


بسم الله الرحمن الرحیم


خدایا بنده ای عاجز قصد این دارد تا به دنبال گناهان سنگین با تو آشتی کند و اگر این توفیق نصیب ما شد این نوشتار را به عنوان وصیت نامه می نویسم خدایا اخلاص را در کارها به ما عنایت فرما. آیه اولی و چند بیت شعر را بر سنگ قبرم بنویسید تا دلالت بر فقر و بیچارگی من بکند.


"قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ" (زمر/۵۳)


یا رب گر نگذری از جرم و گناهم چکنم


ندهی گر به در خویش پناهم چکنم


گر برانی و نخواهی و کنی نومیدم


به که رو ارم و حاجت ز که خواهم چکنم


گر ببخشی گنهم شرم مرا آب کند


گر نبخشی تو، بدین روی سیاهم چکنم


توئی آن رب خطاپوش که از چشم کسان


پوشی از لطف خودت کار تباهم چکنم


منم آن بنده بیگانه که با این همه فقر


روز و شب یکسره غافل ز الهم چکنم


منم آن بنده گستاخ که با اینهمه جرم


باز باشد به عطای تو نگاهم چکنم


بارالها کرمی مرحمتی امدادی


کاروان رفته و من مانده به راهم چکنم


راز و نیاز با خدای خودم:


بارالها، پروردگارا، کریما، رحیما، داورا، ای محبوب محبوبان، ای معشوق عاشقان، ای پناه بی پناهان، ای غوث مستغیثان، ای درمان درد دردمندان، ای سرمایه و غنای مستمندان، ای امید امیدواران ای نوای بینوایان، ای نیاز نیازمندان، ای نجات گمراهان، ای روشنی دل عارفان، ای فروغ قلب خالصان، ای عطا بخش گدایان، ای جلیس ذاکران، ای انیس شاکران، کدام جستجوگری به جستجویت برخاست و ترا نیافت و کدام عاشق دلباخته به درگاه لطفت آمد و به وصال تو ‌نرسید؟ آنان که در این دریای پرخروش حیات به جستجویت برخاستند تو را یافتند و آنان که به عشق دیدارت با پای دل به سویت آمدند با دیده جان به دیدارت نائل شدند.


خدایا نیاز به گفتن نیست که آنچه از عمر بر ما گذشت همه تقصیر و خطا بود و من در طول زندگی خود لحظه ای را سراغ ندارم که بگویم در آن لحظه عبد و بنده تو بودم، خدایا با چه جرأتی می توان گفت که در جریان هدف خلقت تو قرار گرفتم. وای چقدر دور است خواست تو از ما، که گوشه ای از آن را انجام ندادیم و اگر در این حد خلاصه می شد باز راه نجات بود.


رسوا تر اینکه خدایا قدم هایی را برداشتم که این قدم ها درست خلاف تو و خواست تو بود و من با این همه فقر و بیچارگی یک چیز از تو تمنا دارم و آن اینکه پروردگارا، ای رحیم ای آرامش دل ما "لک العقبی حتی ترفی" نمی گویم مرا عذاب نده ولی خدایا فقط این را بدانم که آیا از من راضی شده ای یا نه؟ لذا بر توست تا راضی شدن مرا عذاب دهی.


خدایا خودت می دانی که تعارف و غلو نمی کنم هر چند شاید دیگران چنین فکر بکنند که شکسته نفسی می کند ولی خدایا مرا به فکر آنها عذاب نده خودت بهتر از آن ها بر نفس من آگاهی و اگر به فکر آنها مرا عذاب دهی، عذاب من دو چندان خواهد شد. چرا که من شاید در جامعه، در مدرسه، در کوچه و خیابان به عنوان فردی خوب شناخته شده بودم در اثر ظاهری بودنم.


خدایا فرموده ای که مرا از زبان بندگان نیک و امامان معصوم بخوانید. خواندن من تو را از زبان بر فرض حضرت رسول (ص) و شفیع قرار دادن او بحثی نیست ولی آیا بر نمی گردی بگوئی که بنده گستاخ را ببین اصلا تو در عمرت حضرت رسول را شناختی کی تو سیره او را داشتی؟ کی تو شب و روز و خوراک و پوشاک و رفتار او را برای خود الگو قرار دادی؟ مگر می شود دنباله رو دیگری (شیاطین) شد و فرد دیگری را به عنوان شفیع پیش من بیاوری؟ خدایا اگر دست به دامن علی (ع) شدم و برگردی بگوئی دروغگو علی کجا و تو کجا، و اگر بگوئی اسم پاک او را بر دهان کثیف خود نیاور، آن وقت چی؟


وای بر من که عمری را به غفلت گذراندم و از هدف زندگی غافل شدم. ولی بار خدایا هر چه هستم آفریده تو و مخلوق تو هستم بر من رحم کن به خداوندیت. اگر بدنم و پوستم توان آتش تو را داشت خواستار عفوت نبودم ولی خدایا ناتوانم و توان مقابله با آتش تو را ندارم. تو را به عزت و جلالت قسم می دهم که با کرم و بخشش خودت با ما رفتار کن نه با عدل و قسط خودت.


گنه کارم و هرگز به دل ندارم بیم


که در مقابل کرمش نیست جای ترسیدن


گر برانی به گناهان قبیح از در خویشم


هم به درگاه تو آیم که لطیفی و خبیری


خدایا اگر نسبت به حق الناس خیانتی کردم (که کردم) و اکنون در توان ندارم تا حلالیت بطلبم خودت آنها را از من راضی بگردان و اگر قرار بود (که حتما بود)  به ذوی الحقوق خود چه پدر و مادر و چه اولیا و دانشمندان و روحانیون و معلمین خودم ادای وظیفه کنم و نکردم مرا ببخش و آنها را از من راضی و خشنود بگردان.


" آمین یا رب العالمین".


سخنی چند درباره آنچه از دنیا فهمیدم:


فلسفه زندگی ما و بافت آفرینش ما از اوئی و بسوی اوئیست، از اوئی یعنی آفریده شدن با وجود علل های لازمه ضروری می باشد. و بسوی اوئی یک حالت داریم و آن هم فطرت پاک خدائی است. ولی بسوی اوئی از نظر کمی و مقداری، مقداری ثابت و مقداری قابل تغییر است و در هر حالت ضروری است. از این نظر رفتن ما به سوی اوئی، علاوه بر این کمی، کیفیت نیز دارد.


برگشت کیفی یعنی چگونه برگشتیم و لازمه برگشت کیفی خوب رسیدن به مطلوب مورد نظر ولی انسان و جهان است و اگر انسان به این کیفیت مطلوب برسد چه در دنیا باشد چه نباشد، پیش خداست و بسوی اوست و برای رسیدن به این کیفیت خوب این است که عمل بسوی اوئی را به عمل به آنجائی که هستیم (دنیا) ترجیح دهیم و دنیا را به عنوان مرکب قرار دهیم و پل برای آخرت و اگر برعکس شود انسان برگشتنش کیفیت مطلوب نخواهد داشت چون دنیا و آخرت در راه و سبیل و دشمنی متفاوتند. لذا علی (ع) می فرماید، " إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ"‌. (حکمت/۹۹)


و لذا باید اعمال آخرت را انجام داد و در این میان، ممکن است احکام خدا و رسول او با میل ما سازگار نباشد که باید ملاک را حق و آن احکام و دستورات قرار دهیم نه لذت و رنج خودمان چون ممکن است برعکس باشد‌ لذا علی (ع) می فرماید " شَتّانَ ما بَینَ عَمَلَین: عَمَلُ تَذهَبُ لَذَّتُهُ وَ یَبقی تَبِعتُهُ وَ عَمَلُ تَذهَبُ مَؤونَتُهُ وَیَبقی اَجرُهُ"


(حکمت /۱۱۵)


این است فلسفه زندگی که من دریافت کردم، که البته دنیا به عنوان وسیله بسیار ارزش دارد که نباید فراموش کرد."سخنی با شما پدر و مادرم و عزیزانم:


پدر و مادرم شکی در این نیست که اولین مدرسه ای که در آن پرورش یافتم در دامن شما بوده است و پر واضح است که اگر نبودید من نبودم. مادرم من ذکر خدا و یاد انبیا و اولیا و امامان معصوم را از شیر تو دریافتم، ذکر حسین (ع) را از دوران کودکی از لبان تو شنیدم و این دست های پینه بسته پدرم بود که شاید مرا به یاد کار علی (ع) در نخلستان می انداخت هر چند که من حالیم نمی شد و من برای اولین بار رکوع و سجود را نسبت به محبوب عالم در وجود شما دیدم و ظرف محبت من از طریق شما پایه ریزی شد. مادرم اگر تو نبودی که در آن روزهای نخستین عمرم مرا تمیز کنی و پاک نگه بداری من اکنون نبودم. مادرم تو لقمه در دهان خود جویده و به من داده ای، و غیره ...


ولی پدر و مادرم و عزیزانم، درست است که من تا حال نتوانستم این همه خوبی ها را تبدیل به صاحب اصلی یعنی خدا بکنم ولی الان بدانید که اگر خداوند بخواهد قصد داریم تبدیل به او کنیم و پدر و مادرم بدانید که تمام این محبت ها را که به من دارید خداوند به قلب شما انداخته است و من جز راه او نمی روم هر چند برایتان سخت و دشوار است.


مادرم می دانم در زندگی سختی ها کشیده ای و این را هم بدان که همه انبیا و اولیای خدا مواجه با مشکلات بودند و خداوند در آن دنیا عوض خواهد داد. مادرم و پدرم واقعا خواهد داد باورتان بشود. این عمر چند روزه می گذرد ولی آن شخص برنده است که راضی به رضای الهی باشد و اگر شهادت نصیب ما شد، بگوئید خدایا این امانت را به ما داده بودی و اکنون گرفتی و صبور و بردبار باشید و بدانید که پیروزی با شماست، کاری نکنید که دشمنان خوشحال باشند، نمی گویم گریه نکنید ولی هنگام گریه ،حسین (ع) را، علی اکبر، علی اصغر را به یاد آرید، و گریه کنید تا در آخرت پاداش و شفاعت شما را بکنند چون همه ما دست به دامن آنها هستیم.


پدرم مردانه و با ایمان در مقابل مشکلات مقاوم باش و فقط از خداوند یاری بخواه که او یاور خوبی است و در دنیا با عزت باشید هر چند فقیر باشید و در آخر از شما به عنوان پسر حقیرتان و به عنوان آخرین خواسته، اینکه دنباله رو امام امت و مقام رهبری باشید و بدانید اگر روحانیت نباشد اسلام نیست و در آخر از شما مخصوصا مادرم که واقعا پسر واقعی نبودم حلالیت می طلبم و امیدوارم که مرا ببخشید.


"دیدار در کربلای حسینی"


سخنی با شما خواهران و برادرانم


خواهرانم صبور باشید و هنگام گریه کردن (چون نمی توانم بگویم گریه نکنید) بر یاد حسین (علیه السلام) باشید تا شفاعت کند شما را و همیشه در خط امام و نائب او باشید و از روحانیت دفاع دفاع کنید و مادرم را دلداری بدهید.


برادرانم بدانید که مسئولیت شما سنگین است و باید کارها را به نحو احسن انجام دهید و همیشه در راه درست باشید و درس را ادامه دهید و هر کاره ای شدید از خدا دور نباشید که در این صورت ضرر کردید و سعی کنید در زندگی رفقای خود را بشناسید و وقتی بزرگ شدید حتما آشنا به مسائل روحانیت باشید تا گمراه نشوید.‌ برادرانم بخوانید و بدانید که اسلام مکتب ماست و بدانید که برادر شما به خاطر قرآن و اسلام شهید شد و اگر بخواهید راه او را ادامه دهید همیشه باید در خط اسلام باشید.


برادر بزرگم با اجازه پدرم کتاب های مرا بگذارید باشد تا برادران استفاده کنند (شهید کتابخانه خصوصی دارد که کتابخانه اش مزین به چند صد جلد از کتاب های نفیس تحقیقی و غیره می باشد) و با اجازه پدرم هر که را صلاح دیدی بده تا مطالعه کنند.


سخنی با دانش آموزان عزیزم:


دانش آموزان عزیز، امیدان آینده این انقلاب خونبار، محافظان مکتب سرخ تشیع، گردانندگان آینده کشور، برادران عزیز اگر بخواهید بهترین نوشته را بنویسید، این است که قلم خود را به خون من ناچیز آلوده کنید و در لوح دلتان بنویسید که زندگی فقط دو چیز است ایمان و عمل. یعنی مبارزه با فساد و زشتی ها و آگاهی کامل به مسائل و عمل کردن به آنها.


برادران عزیز مواظب باشید تا دشمن در درون شما نفوذ نکند تا از احساسات پاک شما به نفع خود استفاده کند آگاه باشید بیدار باشید بخوانید عالم باشید پیرو هوای خود نباشید، بر مرکب عقل سوار شوید و هوای نفس را به دنبال خود بکشید و از معلمان خود نهایت قدردانی را بکنید چون خودم شاگرد هستم (شهید در حین تدریس دانشجوی الهیات دانشگاه آزاد واحد کرج بودند) و همیشه مدیون معلمی که درس زندگی برایم داده و می دهد بودم‌ (استاد دلشاد تهرانی که که در عملیات کربلای ۸ به فیض شهادت نائل شد).


باور بکنید آنکه یاد می گیرید اگر بخواهید پاداش آن را بدهید نمی توانید مسئله خیلی با اهمیت است‌ برادران همیشه در خط امام و قائم مقام او باشید و بدانید هر موقع از روحانیت جدا شدید، یعنی از اسلام جدا شدید برادران مواظب باشید رفقای بد شما را به گمراهی نکشانند. ارزش و شخصیت خودتان را حفظ کنید و در آخر از شما تقاضا دارم که هر گونه بدی از من دیدید به بزرگواری خودتان ببخشید.


تا دشمن دین به جنگمان می آید


از خوف و درنگ ننگمان می آید


فریاد بلند جنگ تا پیروزی


از حنجره تفنگتان می آید


والسلام


" اللهم تقبل منا انک انت السمیع العلیم "

مورخه 1365/12/8 جعفر زارع حصاری



زارع حصاری-جعفر

۲۲۶بازدید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدا گنج های ماندگار

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

آخرین نظرات