تاریخ تولد: 22-11-1344 شمسی
محل تولد: آذربایجان شرقی - بستان آباد
تاریخ شهادت : 20-12-1363 شمسی
محل شهادت : شرق دجله
البرز - کرج
آنکس که مرا طلب کند می یابد، آنکس که مرا یافت میشناسد و آنکس که مرا شناخت دوستم می دارد و آنکس که مرا دوستم داشت به من عشق می ورزد و آنکس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق می ورزم و آنکس که به او عشق ورزیدم می کشم او را و آنکس را که من بکشم خون بهایش بر من واجب است و آنکس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم.
شهید محمد ابراهیمی در 5 فروردین ماه 1344 در قصبه ای بزرگ « تیکمه داش» چشم به جهان گشود که فعلا یکی از بخشداری های شهرستان بستان آباد می باشند. این محل روزگاری موطن اصلی آخوند ملا حسین قلی تیکمه داش نماینده محترم مرحوم آیت الله العظمی میرزا فتاح شهیدی(اعلی الله مقامه) و میر محمود طباطبائی(ره) که به اسوه حسنه مشهور بود و موطن خسته قاسم شاعر نامی ترکی زبان که معراج پیامبر گرامی اسلام (ص)را با نثر و نظم روان سروده است.
این بزرگوار در خانواده ای که سرپرست آن، به معلم اخلاق و مرید و خادم دربار امام حسین علیه السلام شهرت داشت و یکی از مکتب داران گذشته ی تیکمه داش بودند به دنیا آمدند. وقتی در هفت سالگی پا به مدرسه گذاشت قران، گلستان و مسائل شرعی را از پدر خود به نحو احسن یاد گرفته بودند. محمد از سنین پایین در هیئت عزاداری حضور می یافت و در پاسخ به پرسش های مرحوم حنیفه نو عهدی به مسایل واجبات و مستحبات جواب می داد.بعد ها هم خود در هیئت اصغریه تیکمه داش مداحی می کرد.
به لحاظ فعالیت هایش در مدرسه ، نریمان امیری (شهید) را به خود جذب نموده و هر دو در انجمن به عنوان بسیجی در خط ولایت معروف و مشهور بودند و مصداق فرموده حضرت امام خمینی (ره) (مبارک باد بر بقیه الله ارواحنا له الفدا وجود چنین رزمندگان ارزشمند و مجاهدان فی سبیل الله از این شهدا چنان یادگاری می ماند) بودند.
در نامه دیگر به همکلاسی های خود و سایر مردم نوشته بود : جهان بشریت مدیون شهداء هستند و شهدا پرورش یافته مکتب انبیاء و مکتب علمائی است که قلم های خود را برای اسلام چرخاندند و برای خدا نوشتند بر ما واجب است عمل نماییم و در نامه ای که به پدرشان نوشته بود نسبت به دانش آموزان نیز اشاره شده است تا در مدارس قرائت گردد.
شما دانش آموزان امید و آینده این انقلاب هستید ترقی و تعالی ملت مسلمان در آینده به تلاش و کوشش و ایمان شما بستگی دارد.
شهید فردی با عقیده و جهاد با شهامت بود. اخلاص ایشان در گفته هایش کاملا شفاف و دلنشین بود. مسئولیت خود را در جبهه حتی برای دوستان نیز نمی گفت، هیچ کس نمی دانست در کجا خدمت میکند. متکبر نبودند، هیچ وقت در فکر مقام و موقعیت نبودند. گریزان از شهرت و مقام و منسب بودند. ایشان علاقه زیادی به شهداء داشتند وقتی شهیدی به منطقه بستان آباد می آمد تلاش می کردند در مراسم شهدا شرکت کنند.
قصد داشتند کتابی به رشته تحریر در آورند که تکلیف جبهه اولویت داشت و به جبهه رفتند.
"در وا"شهید محمد ابراهیمی در سپاه هشترود در روابط عمومی مشغول خدمت بودند نریمان امیری از چارویماق آمده بودند که روز اعزام به جبهه برادران ایشان( سلیمان و سلمان امیری ) ، حسین فارغی و محمد ابراهیمی از تیکمه داش بودند که با هم اعزام شدیم در عملیات خیبر نریمان امیری شهید شدند. محمد ابراهیمی، حسین فارغی و سلمان امیری زخمی شده بودند محمد در واحد عملیات لشکر بودند در حین عقب نشینی نزدیکی خط وی نای راه رفتن را نداشتند به ایشان گفته میشود در قمقمه آب است اگر می خواهی آب بخوری قمقمه را بگیر. ایشان دست گذاشته بودند به لب های تشنه خشک شده گویا چند روز قبل وارد مقر عراقی ها جهت گزارش شده بود گزارش را به طور محرمانه ارسال کرده بود گویی از آن لحاظ راحت شده بودند. هرچه گفته بودند بیا تورا نیز ببریم گفته بود شما بروید من نمی توانم جان شما را به خطر بیاندازم.
در مورد اخلاق و اخلاص این رزمنده شهید من به ابوی ایشان نیز گفته ام او عاشق شهادت بود و عشق را هیچ کس تا به حال تفسیر نکرده و نخواهد کرد. آب داشت نتوانست بنوشد از لب گرفته تا گلویش دارای زخم و طاول بود حتی خوردن آب امکان نشد."بعد گفتند شاید مجروح هایی که به مشهد برده اند آن هم در مشهد باشد در آنجا هم پیدا نشدند. از هلال احمر هم پیگیری شد باز هم پیدا نشدند و در نهایت به لقاء الله پیوسته بودند"