شهیدداود(قاسم) منصوریار
نام پدر: محمدعلی
تاریخ تولد: 25-11-1343 شمسی
محل تولد: البرز - کرج
تاریخ شهادت : 26-1-1365 شمسی
محل شهادت : نهرعنبر
گلزارشهدا :امامزاده محمد
البرز - کرج
نام پدر: محمدعلی
تاریخ تولد: 25-11-1343 شمسی
محل تولد: البرز - کرج
تاریخ شهادت : 26-1-1365 شمسی
محل شهادت : نهرعنبر
گلزارشهدا :امامزاده محمد
البرز - کرج
شهید داود منصوریار دوران ابتدایی را در دبستان تأمین سعادت در مصباح، دوران راهنمایی را در مدرسه استقلال واقع در دانشکده کشاورزی و سرانجام دوران دبیرستان را در دبیرستان دهخدا به اتمام رسانید. او در خانواده ای مذهبی با پدری کارمند و مادری خانه دار زندگی می کرد. پدری مهربان و دلسوز داشت و از محیط و روابط گرم و بامحبت خانوادگی برخوردار بود.
فردی بسیار مهربان و دلسوز نسبت به خانواده و خصوصاً مردم فقیر بود و همیشه در دستگیری افراد مستمند پیش قدم می شد. در دوران انقلاب فردی انقلابی بود و در تظاهرات کم و بیش شرکت می جست. رفتار منصور با والدین و خانواده و در محل زبانزد خاص و عام بود. او خیلی کم حرف، با ادب و با محبت بود. همه محل او را از صمیم قلب دوست داشتند و هیچ گونه رفتاری زننده از او در محل سر نزد. او خطی خوش داشت و نقاشی های زیبایی می کشید و که 2 ـ 3 اثر از او به یادگار مانده است. ذوق ادبی بسیار زیبا و لطیفی داشت ولی متأسفانه هیچ نوشته ای از او به جا نیست. اوقات فراغت را به مطالعه و سر زدن به دوستان می گذرانید.
بعد از انقلاب کمی به سوی گروهک منافقین گرایش پیدا کرد ولی خوشبختانه خیلی زود متوجه عوام فریبی و دروغگویی این گروهک ضد انقلاب شد و بعد از آن به جبهه رفت. او رفتاری عاقلانه در مقابل این گروهک ها داشت و از آنان بسیار متنفر بود و می گفت: آنها برای رسیدن به مقاصد شوم خود همه را زیر پای خود له می کنند. به خاطر همین مسئله همیشه از آنان بر حذر بود و می گفت: خیلی باید مواظب آنان بود.
شهید منصوریار معتقد بود عراق به کشور ما حمله کرده و ما باید از کشور خود دفاع کنیم. اگر ما به جبهه نرویم و از کشور خود دفاع نکنیم چه کسی باید این رسالت عظیم را به دوش بگیرد و به همین دلیل هم به جبهه های حق علیه باطل رفت؛ زیرا به این مسئله اعتقاد داشت. او دوران سربازی خود را در پادگان پرندک گذرانید و بعد به همراه تیپ ذوالفقار به جبهه اعزام گردید.
در نامه ای که از جبهه برای ما نوشته بود سرشار از شور و نشاط و امیدواری بود و در آن از همه ما حلالیت طلبیده بود. در آخرین دیدار با خانواده که آن ساعات خوش هیچ گاه فراموش نمی شود، توصیه کرد که از انقلاب دفاع کنیم و پدر و مادر را تنها نگذاریم. او در نامه اش نوشته بود تنها نگرانیم پدر و مادر هستند که هر دوی آنها را به من حقیر سپرد و وظیفه سنگین نگهداری آنان را به من سپرد. سرانجام در تاریخ 1365/01/26 در منطقه زبیدات مورد پاتک دشمن واقع شد که به سختی مجروح گردید و در آمبولانسی که به طرف بیمارستان صحرایی می رفت به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
فردی بسیار مهربان و دلسوز نسبت به خانواده و خصوصاً مردم فقیر بود و همیشه در دستگیری افراد مستمند پیش قدم می شد. در دوران انقلاب فردی انقلابی بود و در تظاهرات کم و بیش شرکت می جست. رفتار منصور با والدین و خانواده و در محل زبانزد خاص و عام بود. او خیلی کم حرف، با ادب و با محبت بود. همه محل او را از صمیم قلب دوست داشتند و هیچ گونه رفتاری زننده از او در محل سر نزد. او خطی خوش داشت و نقاشی های زیبایی می کشید و که 2 ـ 3 اثر از او به یادگار مانده است. ذوق ادبی بسیار زیبا و لطیفی داشت ولی متأسفانه هیچ نوشته ای از او به جا نیست. اوقات فراغت را به مطالعه و سر زدن به دوستان می گذرانید.
بعد از انقلاب کمی به سوی گروهک منافقین گرایش پیدا کرد ولی خوشبختانه خیلی زود متوجه عوام فریبی و دروغگویی این گروهک ضد انقلاب شد و بعد از آن به جبهه رفت. او رفتاری عاقلانه در مقابل این گروهک ها داشت و از آنان بسیار متنفر بود و می گفت: آنها برای رسیدن به مقاصد شوم خود همه را زیر پای خود له می کنند. به خاطر همین مسئله همیشه از آنان بر حذر بود و می گفت: خیلی باید مواظب آنان بود.
شهید منصوریار معتقد بود عراق به کشور ما حمله کرده و ما باید از کشور خود دفاع کنیم. اگر ما به جبهه نرویم و از کشور خود دفاع نکنیم چه کسی باید این رسالت عظیم را به دوش بگیرد و به همین دلیل هم به جبهه های حق علیه باطل رفت؛ زیرا به این مسئله اعتقاد داشت. او دوران سربازی خود را در پادگان پرندک گذرانید و بعد به همراه تیپ ذوالفقار به جبهه اعزام گردید.
در نامه ای که از جبهه برای ما نوشته بود سرشار از شور و نشاط و امیدواری بود و در آن از همه ما حلالیت طلبیده بود. در آخرین دیدار با خانواده که آن ساعات خوش هیچ گاه فراموش نمی شود، توصیه کرد که از انقلاب دفاع کنیم و پدر و مادر را تنها نگذاریم. او در نامه اش نوشته بود تنها نگرانیم پدر و مادر هستند که هر دوی آنها را به من حقیر سپرد و وظیفه سنگین نگهداری آنان را به من سپرد. سرانجام در تاریخ 1365/01/26 در منطقه زبیدات مورد پاتک دشمن واقع شد که به سختی مجروح گردید و در آمبولانسی که به طرف بیمارستان صحرایی می رفت به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا