شهدا گنج های ماندگار

یادواره شهدای چهارصد دستگاه کرج

شهدا گنج های ماندگار

یادواره شهدای چهارصد دستگاه کرج

سلام خوش آمدید
شهید محمودی کهن-حسین
شهید حسین محمودی کهنی
نام پدر: عباس
تاریخ تولد: 14-12-1344 شمسی
محل تولد: کرمان - کوهبنان
تاریخ شهادت : 28-4-1361 شمسی
رجعت پیکر:۱۳۷۰
محل شهادت:پاسگاه زید
عملیات:رمضان
گلزار شهدا: چهارصددستگاه
البرز - کرج

مشاهده مستند/31:36


به نام خدا

زندگی نامه

 

 شب سررسیده است . سوز سردی از سمت کوه های کرج وزیدن گرفته است . چهارصد دستگاه و خانه هایش زیر لحافی از برف ارمیده اند و در سکوت انتظار میکشند . چرا که در خانه ای کوچک حوالی مسجد کودکی در راه است که قرار است به حق دنبال روی راه حسین (ع) شود .اهل خانه و بچه ها دور چراغ نفتی نشسته اند و با اضطراب و شوق توامان به فتیله ابی رنگ چراغ  چشم دوخته اند . دستهای کوچکشان رو به آسمان است که پس از ساعتها درد مادر ، صدای گریه نوزاد در فضای خانه طنین انداز می شود . پسری کوچک با نام  حسین

شهید حسین محمودی کهن در زمستان 1344 در خانواده ای مومن و متدین به دنیا آمد . پدری زحمتکش که تمام هم و غمش تهیه ی لقمه ای نان حلال برای خانواده اش بود که این هدف را با زراعت و کار در سردخانه محقق میکرد و مادری پاکدامن که در تربیت فرزندانش از چیزی فروگذار نمی کرد . شهید حسین محمودی کهن در سایه ی محبت های پدر و مادر وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و با شور و نشاط ومهر و محبتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید و از مساعدت به خواهر و برادرانش دریغ نداشت سادگی ، بی آلایشی و گذشت او در سنین کودکی زبانزد همه دوستان و آشنایان بود گویی از راهی که باید می رفت آگاهی داشت. 

پنج شش ساله بود که به همراه پدر متدینش به زیارت امام هشتم (ع) رفت و هنوز به مدرسه نرفته بود که خواندن نماز را نیز از پدر آموخت .

 

در محله با رضا دیداری و مجید ترکان و مسعودخوانساری و برادران محمدحسین لطفی وعلی لطفی همبازی بود (بعدها همگی به مقام رفیع شهادت نائل شدند )آنها تمام اوقاتشان را با هم می گذرانیدند با هم به مدرسه می رفتند با هم در باشگاه به ورزش می پرداختند در مسجد حضور چشمگیر داشته و در مراسم عزاداری امام حسین (ع) به مردم عزادار خدمت میکردند.

شهید حسین محمودی کهن در دوران تحصیل دانش آموزی محبوب و مودب و کوشا بود و در اوقات فراغت از تحصیل در تعطیلات تابستان به کمک پدر در مزرعه می شتافت و از این راه به خانواده ی زحمتکش خود کمک شایانی می کرد و کمک احوالشان بود .

با شکل گیری انقلاب در محله چهارصد دستگاه شوری مثال زدنی برپا بود و شهید حسین محمودی کهن با عضویت در بسیج به همراه دوست جدانشدنی خود مجید ترکان وظیفه حفظ  و پاسداری ازمال و اموال اهالی محله را در آن روزها و شب های پرآشوب برعهده گرفت آنها بدون ذره ای احساس خستگی در محل گشت میزدند و آن چیزی که در آن ایام پر التهاب برایشان مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود که به راستی همه چیزشان را فدای انقلاب کرده بودند. 

هنوز نهال انقلاب نوپا بود که در سال 1359 رژیم بعثی عراق با حمله ی ناگهانی به جمهوری اسلامی ایران جان ، مال ، خا ک و ناموس کشور را مورد تجاوز قرار داد و آحاد جامعه را با حسی غریب به مقابله با دشمن کشاند . حسین- که کوچک و بزرگ نمی شناخت و بلکه فطرت های پاک را زودتر تحت تاثیر قرار داده و به صحنه می آورد و اینگونه بود که شهید حسین محمودی کهن با وجود سن کم و با بصیرتی والا که در مکتب بسیج آموخته بود و با اطاعت محض از مقام ولایت برای اولین بار خود را به جبهه های نبرد حق علیه باطل رساند که طبق فتوای امام (ره) این امر بر بالغین واجب کفایی بود. 

مدتی بعد شهید با اسلحه ای در دست به خانه برگشت که نشان از عزمش بر مراجعه مجدد به جبهه داشت و اراده اش را به بازگشت پس از گذراندن دوره آموزشی در اصفهان به اثبات رساند و با وجود اصرار خانواده برای ماندن در پشت جبهه به آسایش شهر و خانه پشت کرد و برای دومین بار به جبهه شتافت .

پدر که نگران بود با ساکی از وسایل ضروری و با سختی فراوان خود را به حسین رساند و طبق گفته ی مافوق حسین او را به دلیل داشتن سن کم با خود به کرج برگرداند

این ماندن برای حسین طعم ماندن در قفس را داشت که او را مجدد به طور مخفیانه به جبهه کشاند . پس از فتح خرمشهر با ترکش هایی که از جنگ به یادگار داشت به خانه برگشت .

 

ماه رمضان که از راه رسید مرغ دل حسین به شوق جبهه به پرواز درآمده بود . هیچ چیز نمیتوانست این شوق را در او کمرنگ کند . هفتمین روز ماه مبارک  با بسیجی های مسجد محل عزیزترین مایملکش را بر طبق اخلاص نهاد و برای بار چهارم پای در میدان نهاد و عازم جبهه های جنوب شد .به گواهی همرزمش یدالله غیاثی با رشادت جنگید و همزمان با عید سعید فطر در عملیات رمضان به سعادت شهادت نایل گردید .

شهید حسین محمودی کهن هفده ساله بود که خون مطهرش به خون سالار شهیدان پیوست چرا که جنگ برپا شده بود تا دروازه ای به کربلا باز شود . 

هشت سال و هشت ماه طول کشید تا در عملیات تفحص شهدا چشمان همیشه منتظر پدر و مادر رنج کشیده ی حسین به بقایای بدن او روشن شود . زمانی دراز که با کوچکترین صدا از جا پریدند و به دری چشم دوختند که هیچگاه با دستان حسین باز نمی گشت . زمان طولانی بی خبری از فرزندی عزیز و دوست داشتنی که به کندی گذشت و اینک این مزار فرزند شهیدشان است که پاهای دردمندشان را هر هقته به گلزار شهدا می کشاند و بر زمینی قدم میگذارند که پیکر مردترین مردان زمان را در آغوش گرفته اند و به پرچمی نگاه میکنند که نام حسین تا ابد بر روی آن به اهتزاز درآمده است.

http://s3.picofile.com/file/8372593192/8228af3c_824f_4679_a0e1_923254b823b7.jpg

http://s5.picofile.com/file/8372593176/133e26dd_b1a1_43cd_a232_9d18ca1e3697.jpg


http://s5.picofile.com/file/8372593184/526c51d1_bc14_4178_8ba9_71573069ddd3.jpg


http://s2.picofile.com/file/8372593200/b1f44d51_5650_4fe1_9714_372ea40c9a31.jpg

http://s2.picofile.com/file/8372593242/cdc8a5cb_5c1a_49da_9424_42be567177b0.jpg

http://s3.picofile.com/file/8372593250/e8168f09_9b85_45a2_a7b4_7044bb27a416.jpg

http://s2.picofile.com/file/8372593268/ec7c358d_b647_4f1c_a9ca_87484b2df390.jpg



http://s9.picofile.com/file/8366744534/%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF%DB%8C_%DA%A9%D9%87%D9%86_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.jpg

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدا گنج های ماندگار

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

آخرین نظرات