شهدا گنج های ماندگار

یادواره شهدای چهارصد دستگاه کرج

شهدا گنج های ماندگار

یادواره شهدای چهارصد دستگاه کرج

سلام خوش آمدید
شهید جعفری جلگه-عباس

شهید جاویدالاثر  عباس جعفری جلگه

نام پدر: کریم
تاریخ تولد: 1-11-1340 شمسی
محل تولد: یزد - مهریز
تاریخ شهادت : 12-2-1361 شمسی
محل شهادت : دارخوین

عملیات بیت المقدس

گلزار شهدا: چهارصددستگاه
البرز - کرج

شهید عباس جعفری جلگه در سال 1340 در شهر کرج چشم به جهان گشود و پس از طی دوران تحصیل در تاریخ 1359/11/29 به خدمت مقدس سربازی اعزام و در تاریخ در منطقه عملیاتی بیت المقدس در درگیری با متجاوزین بعثی عراق مفقود الاثر  گردید.


مروری بر زندگی سرباز جاویدالاثرشهیدعباس جعفری جلگه

اول بهمن 1340 فرزند آقای کریم جعفری جلگه و همسر محترمش خانم ربابه در شهریزد چشم به جهان گشود که نامش را عباس نهادند. چهار ساله بود که به همراه خانواده به کرج و محله چهار صد دستگاه مهاجرت کرد و در هفت سالگی وارد مدرسه عارف شد و پس از طی دوران تحصیل در مدرسه راهنمایی محمد غزالی و دبیرستان بوعلی موفق به اخذ دیپلم در رشته علوم انسانی گردید.

پدر ومادر عباس بیش از ده سال خادم مسجد حضرت صاحب الزمان(عج) خیابان وحدت چهارصددستگاه بودند.عباس از کودکی مکتب خانه می رفت و پیش از مدرسه قرآن را کامل آموخت. او به همراه دوستانش محمد حسن راست روش(شهید)، مرتضی خان محمدی(شهید)،مرتضی خراسانی (شهید) و چند نوجوان دیگر گروه سرود مسجد را تشکیل دادند. در کلاسهای آموزش احکام و اعتقادات که توسط طلبه ای جوان(مرحوم نجفی) برگزار می شد شرکت فعال داشت. در مسجد مکبر و سپس موذن بود. قبل از اذان ظهر ومغرب قرآن تلاوت می کرد و در جلب نوجوانان به مسجد شیوه های خاص خود را داشت.خوشنویسی و تابلو نویسی و دیگر امور فرهنگی برای او خیلی عادی بود.

با شروع آهنگ انقلاب که از سالها پیش نواخته شده بود به صف مردم پیوست و بیانیه های حضرت امام رحمت الله علیه را با دستگاه استنسیل (فتوکپی) ابداعی خود ، تکثیر و به صورت شب نامه توزیع می نمود.

با پیروزی شکوهمند انقلاب به عضویت بسیج درآمد و کلاس آموزش اسلحه را در پایگاه راه اندازی نمود.

عباس در خرداد ماه  1359 دیپلم گرفت و با شعله ور شدن آتش جنگ تحمیلی و فرارسیدن موعد سربازی به اتفاق برادر خود محمدعلی که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده بود ، خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی کرد و پس از گذراندن دوره های آموزش نظامی ، در لشگر 21 حمزه ارتش به کارگیری و علاوه بر سمت بیسیمچی به عنوان منشی گروهان برگزیده و به جبهه جنوب اعزام گردید و بارها  با برادر خود در جبهه بستان که  در لشگر 16 زرهی قزوین خدمت میکرد ، دیدار داشت. اگرچه با اسارت محمدعلی در عملیات طریق القدس ، هشتم آذر 1360 ، این دیدارها تداوم نیافت و غم سنگینی را بر قلب او وارد کرد.

عباس در طول خدمتش تنها دوبار به مرخصی آمد و در همین دوران کوتاه به خانواده می گفت:

-         یادتان باشد اگر خبر شهادتم را برای شما آوردند، داد و بیداد نکنید، بالاخره اسلام خون می‌خواهد و ما باید از دین وکشورمان دفاع کنیم که به دست از خدا بی خبران نیفتد. هر کس بچه‌اش در این راه برود، باید افتخار کند

جهت آزادسازی خونین شهربه منطقه بازگشت و در قالب یگان مربوطه وارد عملیات  بیت المقدس گردید.پس از رزمی بی‌امان و حماسه‌آفرینی، دوم اردیبهشت 1361 در منطقه جنگی دارخوین در حومه خرمشهر به شهادت رسید و به جمع شهدای جاویدالاثر پیوست. و تاکنون خبری از پیکرش به دست نیامده است.

یازده نفر از همرزمانش که به اسارت دشمن درآمده بودند ، شهادت عباس را در اردوگاه الانبار عراق خبر رسانی کردند و محنتی دیگر بر سختی اسارت محمدعلی افزودند. چند سال بعد مادرهم نیز در فراق دو فرزندش به رحمت ایزدی پیوست.

روحش شاد و یادش تا ابد گرامی  باد

 



زندگینامه شهید به روایت  پدر

پسرم " شهید عباس جعفری جلگه" در یزد متولد شد و حدود 4 ساله که بود، ما از یزد به کرج مهاجرت کردیم و در چهارصددستگاه ساکن شدیم و مدرسه‌اش را در چهارصددستگاه گذراند و مدرک دیپلم را گرفت. بعد از اینکه دیپلمش را گرفت، به جبهه رفت ودر این مدت دو بار به مرخصی آمد و سمتش در جبهه بی‌سیم چی بود.

موقعی که انقلاب شد خیلی فعالیت می‌کرد. بچه‌ها را بسیج می‌کرد، خیلی تو مسجدها بود. حتی آموزش اسلحه هم می‌داد. خیلی درسش خوب بود. هیچ وقت ما را مدرسه نخواستند و تا دیپلم هم یک ضرب قبول می‌شد. ایشان در خط خرمشهر مفقودالاثر شده است. شهید همیشه به ما می گفت: اگر پدر و مادری بچه‌شان مفقود یا شهید شود باید افتخار بکنند و همین هم شد هیچ اثری از او برای ما نیاوردند. آخرین باری هم که می‌خواست، برود. به ما گفت: یادتان باشد اگر خبر شهادتم را برای شما آوردند، داد و بیداد نکنید، بالاخره اسلام خون می‌خواهد و ما باید از دین وکشورمان دفاع کنیم که بدست از خدا بی خبران نیفتد. هر کس بچه‌اش در این راه برود، باید افتخار کند خیلی پسر خوبی بود. مؤمن با خدا و نمازخوان بود و همیشه نماز شبش را می‌خواند. هرگز ندیدم که از انجام تکالیف ناراحت باشد ، در نماز شبش آرزوی شهادت داشت که به آرزویش رسید. شهید امانتی بود در دست ما که او را به باری تعالی پس دادیم .ما امانت را به صاحبش برگرداندیم. من به داشتن پسری مانند عباس افتخار می کنم که مانند همنامش حضرت عباس به شهادت رسید و جان فدای دین خود کرد زیرا که زندگی بیهوده ای نداشته وبسیار زندگی پرثمری داشته است. تا آخر تاریخ نام شهید می ماند.






نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدا گنج های ماندگار

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

آخرین نظرات