شهدا گنج های ماندگار

یادواره شهدای چهارصد دستگاه کرج

شهدا گنج های ماندگار

یادواره شهدای چهارصد دستگاه کرج

سلام خوش آمدید
شهید حیدرخانی-نصرالله

شهید نصرالله حیدرخانی

نام پدر: محمدحسن

تاریخ تولد: 18-2-1341 شمسی

محل تولد: قزوین - تاکستان

تاریخ شهادت : 1-12-1364 شمسی

محل شهادت : فاو 

گلزارشهدا :امامزاده محمد

 البرز - کرج

وی پس از دیدن آموزش‌های لازم به جبهه های جنگ حق علیه‌ باطل اعزام شد و در عملیات والفجر هشت شرکت کرد و بعد از حماسه‌ها رزمی بی‌امان درمنطقة فاو در تاریخ اول اسفند 1364، به درجة رفیع شهادت رسید

نگاهی به زندگی یکی از حماسه سازان والفجر هشت

نوید شاهد البرز؛ شهید نصراله حیدرخانی درسال 1341، در دامن یک خانوادة مذهبی و متدین در روستای «خیارج» از توابع شهرستان قزوین چشم به جهان گشود. او پس از طی دوران طفولیت همراه خانواده‌اش به کرج نقل‌مکان کرد. وی دوران تحصیلی ابتدائی و راهنمائی را در کرج شروع کرد و پس از آن وارد دبیرستان شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشتة تجربی شد. در این برهه از زمان بود که اولین جرقه بارقه انقلاب اسلامی از شهرحماسه قیام قم آغاز شد.

وی که با مطالعة کتاب‌های فراوانی از جنایات و ظلم و ستم خاندان پهلوی آگاه بود تمامی وجودش را چون آتش سوزان کرده بود تا پیکرخصم زبون را بسوزاند. وی در تمامی صحنه‌های انقلاب به خصوص در پخش اعلامیه های امام و نوشتن شعار بر روی دیوار در حکومت نظامی نقش فعالی داشت و پس از پیروزی انقلاب وی شبانه‌روز برای پیش‌برد اهداف عالیة انقلاب اسلامی فعالیت می‌کرد تا این‌که درگیری‌های کردستان توسط عوامل ضدانقلاب شروع شد و او به عضویت سپاه پاسداران کرج درآمد و در روابط عمومی قسمت تبلیغات و توزیع فعالیت می‌کرد.

وی در تشکیل بسیج خواهران و برادران و انجمن اسلامی دولت آباد نقش فعالی داشت ، او در همة کارهایش نظم و برنامه داشت و از تمام وقتش کمال استفاده را می‌کرد . شهید در همان زمان ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک فرزند پسر به نام عبدالرضا است و با شروع جنگ تحمیلی او نیز همانند دیگر جوانان غیور‌ عاشق حاضر در صحنه‌های نبرد با صدامیان بود و بالاخره وی پس از دیدن آموزش‌های لازم به جبهه های جنگ حق علیه‌ باطل اعزام شد و در عملیات والفجر هشت شرکت کرد و بعد از حماسه‌ها رزمی بی‌امان درمنطقة فاو در تاریخ اول اسفند 1364، به درجة رفیع شهادت رسید و به دیدار معبودش شتافت.

مادر و پدر شهید می‌گویند:

هروقت با نصراله به بیرون می‌رفتیم هیچ‌گاه قدمش را از من جلوتر نمی‌گذاشت و بسیار باخضوع و خشوع بود و اوقات فراغتش را در منزل  مطالعه و عبادت می‌پرداخت. او قرآن می‌خواند و یک لحظه از وقتش را بیهوده تلف نمی‌کرد .

به گزارش دفاع پرس از البرز، سرهنگ حسین رفیعی جانشین اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس البرز به همراه مدیر امور بانوان و تعدادی از همکاران اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس به دیدار همسر و فرزند شهید «نصرالله حیدرخانی» رفت و از مقام شامخ این شهید والامقام تجلیل کرد.

شهید «نصرالله حیدرخانی» در سال 1341 متولد شد و به عنوان مسئول تبلیغات گردان سپاه کرج به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت. تنها سه روز پس از آخرین اعزامش در حال حرکت به سمت منطقه عملیاتی «فاو» در تاریخ یکم اسفند 1364 به دیدار معشوقش شتافت.

«زهرا حیدراولاد» همسر این شهید والامقام در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع پرس در مورد شهید حیدرخانی گفت: از لحظه‌ای که رفت منتظر خبر شهادتش بودم، انگار به من الهام شده بود، خداحافظی کردنش با همیشه فرق داشت، حالش مثل همیشه نبود.

نصرالله شب جمعه شهید شده بود ولی من خبر نداشتم. شنبه در مدرسه مراسم داشتیم. همه فهمیده بودند و با دیدن من پچ‌پچ می‌کردند اما من باز هم متوجه نشدم، کسی به من چیزی نمی‌گفت.

بعد از ظهر همسر شهید خوشبخت که از دوستانم بود به منزل ما آمد و آرام آرام خبر را به من گفت. نصرالله من با دوستش شهید بیگی در منطقه عملیاتی در حال حرکت به سمت فاو بودند که در بمباران هوایی بر اثر اصابت ترکش به آرزویش رسید.

ما در سال 1362 ازدواج کردیم. از روز اول زندگی مشترکمان منتظر چنین روزی بودم. خاطرم هست یک روز با هم رفتیم مراسم تشییع شهدا در منطقه دولت‌آباد کرج. خیلی ناراحت بود. همیشه نگران بود که مبادا در رختخواب بمیرد. آنقدر دوستش داشتم که بی‌اراده به او گفتم ناراحت نباش. من مطمئنم که تو شهید می‌شوی! خیلی ذوق کرد و از جایش پرید. گفت از کجا چنین چیزی می‌گویی؟ گفتم نمی‌دانم، ولی مطمئن هستم به آرزویت می‌رسی.

بالاخره به آروزیش رسید. خودم هم نمی‌دانم چطور چنین آروزیی برایش کردم و چطور این صبوری در قلب من سرازیر شد. اما یقین دارم که خداوند مهربان هر زمان که بخواهد گلی را بچیند حتما قبل از آن صبر و تحملش را به صاحب گل می‌دهد، که اگر این صبر و آرامش الهی نبود من بعد از نصرالله تاب نمی‌آوردم.

الان هرچی به عقب برمی‌گردم و خاطراتم را از لحظه شنیدن خبر شهادت همسرم را مرور می‌کنم، برایم سراسر شیرینی است و هیچ تلخی در هیچ کجای ذهن و قلبم وجود ندارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیتنامه

«انا لله و انا الیه راجعون» وصیت نامه عبد ضعیف و ذلیل و فقیر و مسکین خداوند نصرا... «حیدر خانى»

حمد و ستایش خداى عزوجل را که دین توحید را توسط پیامبرش به ما شناساند و در ادامه آن حرکت، ولایت و امامت را توسط ائمه اطهار بر ما ارزانى داشت تا با دلالت و راهنمایى آنها ما از صراط مسقیم خلاف حرکت نکنیم و باز حمد و ستایش خداى را که در زمان غیبت حضرت ولى عصر (عج) روحى له فدا، نایب بر حقش امام امت، ولایت فقیه، خمینى کبیر را براى ما برگزید تا استمرار حرکت انبیاء و اولیاء در این زمان نیز باشد و بالاخره حمد و ستایش خداى بزرگ عالم را که بر ما منت نهاد و نظام جمهورى اسلامى و اجراى دستورات آن را در این کشور برقرار نمود.

اکنون که خدا با این همه نعمتهایت که برمن ارزانى داشتى من قدر آنها را ندانستم و کفران نعمت نمودم و از صراط مستقیم و از سبیل تو منحرف شدم در این دم آخر مرا ببخش و مرا بیامرز و از گناهان بیشمارم که در برابر نعمتها و الطاف بیکران تو انجام داده ام درگذر و قلم عفو بر جرایم اعمالم بکش و برمن سخت نگیر که من بنده اى ضعیف هستم و باران رحمتت را بر معاصى و معایبم بریز.

خدایا اگر توفیق شهادت نصیبم گردد، امیدوارم که مرا مى بخشى و از معاصى و گناهانم مى گذرى ولى از تو مى خواهم که چنان رحم و مروتى بر دل آن دسته از بندگان عزیزت که من حقوق آنها را به نحوى از بین برده و یا پایمال کرده ام یا به جانشان و یا به مالشان یا به آبرویشان و یا دیگر حقوق آنان را از بین برده ام بیان کنى که آنها نیز از من درگذرند و مرا ببخشند که حق الناس در گردن بودن و از دنیا رفتن مشکل است.

و اکنون شما پدر و مادر عزیزم در این مدت عمرم اگر بى احترامى نسبت به شما نمودم و شما را اذیت و رنجیده خاطر کردم جدا از من درگذرید و مرا ببخشید و روى نادانى من بگذارید و به بزرگواریتان مرا ببخشید که عاق والدین از دنیا رفتن عذابى دردناک در پى دارد.

و در فراقم صبر و بردبارى پیشه کنید و در راه خدا آنچه را که داده اید منت نگذارید و اجرتان را ضایع نکنید و در راه دین اسلام ثابت قدم باشید و آنرا طبق فرمایشات قرآن و پیامبر وائمه و ولایت فقیه انجام دهید.

و به برادرانم توصیه مى کنم که طریق اسلام را با استفاده از قرآن و نهج البلاغه و فرمایشات ائمه معصومین بیابید و طبق آن پیش بروید و تقواى الهى را پیشه کنید و از خواهرانم نیز میخواهم که بیش از پیش رعایت اصول اسلامى و اخلاق اسلامى را بنمایند.

و تو اى همسرم از تو می خواهم که راه دوشیزه فاطمه زهراء (س) و زینب کبرى (س) را بروى و خصیصه هاى اخلاقى آنها را الگوى اخلاق خودت گردانى و بیش از پیش مقید به دستورات الهى باشى و تابع و مقلد امام باشى و یاد خدا را فراموش نکنى و اجازه ندهى که نه تنها خیال و وهم بر تو هجوم آورند و ترا تابع سازند بلکه تو آنها را تابع دستورات الهى گردانى و از اینکه این معامله را با خدا نمودید ناراحت نشوید که تجارتى بس سودمند است و ترا سفارش مى کنم به اینکه در تربیت فرزند عزیزمان عبدالرضا بکوشى و آن را صحیح پرورش دهى و از او عبدى مورد رضاى خدا سازى که این احتیاج دارد که از هم اکنون زیر بناى او را صحیح پایه گذارى کنى تا فردا مشکلى پیش نیاید و مفهوم نامش با لفظ نامش مطابقت داشته باشد. از عموهایم، دایى هایم و غیره مى خواهم که مرا ببخشند، از همه مى خواهم که برایم طلب مغفرت و آمرزش نمایید و از برادران محل نیز مى خواهم که مرا ببخشند و مرا حلال کنند و برایم دعا خیر کنند.

و السلام و علیکم و رحمة الله و برکاته .

خدایا خدایا تا انقلاب‌ مهدی خمینى را نگه دار

پانزدهم فروردین ماه

1364

 منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
شهدا گنج های ماندگار

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

آخرین نظرات