شهید صدرالله بیگی
پنجم مرداد 1334، در شهرستان قزوین به دنیا آمد. پدرش محمود (فوت 1366) و مادرش اصلی نام داشت. خواندن و نوشتن نمیدانست. کارگری میکرد. کشاورز نیز بود. سال 1350 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و سه دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. ششم تیر 1366، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم، شهید شد. پیکر او را در امامزاده طاهر شهرستان کرج به خاک سپردند. برادرانش محمد و ابراهیم نیز به شهادت رسیده اند.
شهید «صدراله بیگی» در روستای خاکشان «دشت قزوین» به تاریخ 1334، در یک خانواده مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود. ایشان دوران کودکی را در کنار خانواده خویش سپری کرد و بعد از دوران طفولیت در همان روستا شروع به تحصیل نمود و تا پایان دوره ابتدایی را نزد آموزگاران سپاه دانش به پایان رساند.
صدراله در خانواده ای بسیجی رشد نمود که آیین اسلام و نظام جمهوری اسلامی را در راس همه امور خود قرار داده بودند.
او به لحاظ اخلاقی یک فرد نمونه بود فعالیت علمی چندانی نداشت ولی در زمینه اجتماعی به اقوام و بستگان در هر زمان که نیاز به وجود ایشان در کارهای ساختمانی و مراسمهای شادی و همچنین عزاداری بود همیشه پیش قدم بود.
قبل از انقلاب در کارخانه «آرمه جهان» کرج مشغول خدمت بود و به دلیل عضو نشدن در حزب کذایی رژیم (حزب رستاخیز) از آن شرکت اخراج شد. وی بعد از انقلاب در بسیج مسجد حضرت امام حسن مجتبی(ع) محل سکونتش عضو شد و در کارهای بسیج فعالیت ویژهای داشت. شخصیت و منشش طوری بود که ساده زیستن را سرلوحه کار خویش و زندگی میدانست و فقط از نظر سیاسی و عقیدتی و مذهبی خیلی پیشرفت کرده بود. همیشه و همه جا دشمن شماره یک گروهکهای ضد انقلاب بود و تا آنجا که میتوانست ماهیت آنان را افشا میکرد.
ایشان بارها و به طور روشن و واضح اعلام میکرد که این جنگ، جنگ کفر و ایمان است و عراق به کمک تمامی استکبار آمده است تا انقلاب و دین و کشور ما را نابود کند و همه باید به صورت جدی و با تمام قوا به فرمان رهبر در این جنگ شرکت نماییم.
ایشان دوبار در جبهههای حق علیه باطل شرکت داشت اول در اعزام بزرگ محمد رسول الله که در مناطق همچون «فاو» و «جزیره مجنون» که منجر به آزادی شهر «مهران» و تپههای اطراف آن شد شرکت داشتند و دوم به جبهههای غرب اعزام شد که در عملیات بزرگ بیتالمقدس شرکت داشت.
ایشان با روحیه بالایی که داشتند تسکینی بودند برای خانواده و هر زمان که به خانه بر میگشتند از موفقیت و پیروزی رزمندگان اسلام برای دوستان و آشنایان تعریف میکرد و دیگران را نیز تشویق به حضور در جبهه مینمود.
او بعد از اعزام اول که مدت چهار ماه طول کشید. برای مدت پانزده روز به خانه می آید و در این مدت همه دوستان و اقوام را توصیه مینماید که امر به معروف و نهی از منکر را یک عمل واجب در زندگی خود قرار دهند. هرگز رهبر را تنها نگذارند، مسجد سنگر است سنگرها را خالی نکنید و این آخرین دیدارش با خانواده است.
سرانجام ایشان وقتی برای بار دوم به جبهه اعزام شد. در مناطق غرب بود که در آن محل «عملیات بیت المقدس» انجام شد و ایشان در تمام عملیات با رشادت تمام حضور داشت تا اینکه در ششم تیر ماه 1366، درسردشت با پاتک عراقی با اصابت گلوله تانک دشمن به سنگر آنها به شهادت رسید و به خیل همرزمان و دو برادر شهیدش پیوست. تربت پاک او در «امامزاده طاهر» نمادی از ایثار و مقاومت در راه وطن است.
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا